انسان شناسی و فرهنگ

موسیقی شناسی قومی

موسیقی شناسان قومی تلاش می‌کنند «فرهنگ‌های موسیقی» را به مثابه نظام‌هایی کامل توصیف کنند.

با بسط تعاریف قبلی این رشته به منزله بررسی «موسیقی غیرغربی»، «موسیقی قومی» یا «موسیقی جهانی»، مطالعه انسان شناختی موسیقی به مثابه یک پدیده خاص فرهنگی و جنبه ای جهانشمول از رفتار اجتماعی انسان. موسیقی شناسی قومی از طریق بررسی های اواخر قرن 19 درباره گام های نامتعارف یا بیگانه آسیایی در اروپا و بررسی های مربوط به موسیقی سرخپوستان امریکایی در امریکا پدید آمد.

از دهه 1950 به این سو فرآیندی تدریجی برای ادغام روشنگری هایی که از طریق موسیقی شناسی تطبیقی عرضه شده اند وجود داشته و در آنها بر گردآوری، مستندسازی، نظام مندی، طبقه بندی، آوانگاری (تنظیم) و تحلیل همراه با انسان شناسی موسیقی تأکید شده است؛ این تأکید بر دوره های گسترده کار میدانی، مشاهده مشارکتی، یادگیری مهارت های آوازخوانی و سازنوازی به دست پژوهشگران و جستجو برای یافتن کارکردهای اجتماعی موسیقی نیز صورت گرفته است. موسیقی شناسان قومی تلاش می کنند «فرهنگ های موسیقی» را به مثابه نظام هایی کلی و کامل توصیف کنند، اما گرایش عمومی در جهت پژوهش های معطوف به مسائل نظری خاص، از قبیل نقش موسیقی در درمان، نقش فرهنگی و نمادپردازی آلات موسیقی، و رابطه زیباشناسی موسیقایی، ارزشها، و قدرت اجتماعی؛ سوق یافته است. موسیقی شناسان قومی هَمّ خود را بیش از پیش به مسائل اخلاقی کار میدانی و سیاست های بازنمود، موسیقی جمعیت های مهاجر، رابطه میان موسیقی، قومیت و هویت در ساختن مکان و مطالعه درباره موسیقی های عامیانه در سرتاسر جهان معطوف داشته اند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا